خاطرات کودک من

هفته 23 بارداری

1396/6/22 18:23
24 بازدید
اشتراک گذاری

قلب

سلام...

این هفته اتفاق خیلی متفاوتی برامون نیفتاد جز ایکه من هر روز شیطونی هام بیشتر و بیشتر می شه و حرفهای پدر جونی و مامان جونی رو هم به خوبی می شنوم و با حرکاتم بهشون نشون می دم...خنده هاشون رو می شنوم وقتیکه حرکت می کنم خجالتقلب...

پدر جونی و مامان جونی یه جند تا لباس برام خریدند و انگاری یه جفت کفش کوچولو هم خریدند..من که ندیدم ولی از قربون صدقه ای که عزیز جونی موقع دیدن اونا از خودش نشون می داد معلومه خیلی نازه چشمک....

این هفته سر مامان جونی یه کمی شلوغه و داره خودشو برای یه مشقی آماده می کنه..نگرانیشو من خوف می فهمم و هم اینکه با پدر جونی و من صحبت میکنه و می خواد که براش دعا کنیم..حتماً مشقش خیلی سخته یول... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)