خاطرات کودک من

هفته 14-6 بارداری

1396/6/22 18:19
14 بازدید
اشتراک گذاری

امروز که مامان جون داره این مطالب رو برای من (نی نی جون) یادداشت می کنه هفته 14 بارداری است و مامان جونی می گه این کوچولوی دوست داشتنی حسابی مامانش رو طی این مدت بالا و پائین کرده نگرانابرو.

یه روز حالش رو خراب میکنم تا دنیایی که برای خودم اون داخل دارم می سازم رو درست کنم  و یه روز هم اصلاً به مامانی کاری ندارم و میگذارم یه کمی نفس راحت بکشه خنثی....

"این دنیای داخلی برای کودک مثل دنیای بیرون برای ما هست که هر چیزی پیرامون خودمون رو تغییر می دهیم (می سازیم، خراب می کنیم) تا به خواسته هایمان برسیم." 

خلاصه که روزهای دشواری رو پشت سر میگذاره، ابنو می فهمم خجالت.... 

مامان جون می گه: حسابی خونه نشین شدم و جز  رفتن به کلاس زبان کار دیگه ای نمی تونم انجام بدهم عینک. آخه این کوچولو صبحها تقریباً با مامان جون کاری نداره برای همین یه کمی رفتن به کلاس بدون مشکله، گرچه یه روزایی هم بی خیال صبح ها نمیشه و فعالیت ساخت جایگاهش رو از همون صبح شروع میکنه...وای ی ی یاسترساوه ولی عصرها می شه گفت تقریباً هر روز وضعیت نابسامانی رو سپری می کنم البته می دونم که این روزها هم می تونه به نوبه خودش شیرین باشه و خاطرهای جالبی را جا بگذاره، ولی خوب دیگه یه کمی هم سخته.....

 البته ناگفته نماند که طی این روزها پدرجونهم با وجود مشغله  درسی که داره و باید طی این 2 ماه آینده فعالیتهایی که طی  5 سال انجام داده یول را ارئه بدهاسترسولی خیلی به مامان جون کمک میکنه و براش غذا می پزه، و خونه ها رو تمیز می کنه، و بسیار هوای مامان جون رو داره خدا رو شکر قلب خجالت....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)